-
آواره تر بادا
دوشنبه 4 آبانماه سال 1388 23:02
دلم در عاشقی آواره شد، آواره تر بادا تنم از بی دلی بیچاره شد، بیچاره تر بادا به تاراج عزیزان زلف تو عیاریی دارد به خون ریز غریبان چشم تو عیاره تر بادا رِخت تازه است و بهر مردن خود تازه تر خواهم دلت خاره ست و بهر کشتن من خاره تر بادا گر ای زاهد دعای خیر می گویی مرا، این گو که آن آواره از کوی بتان، آواره تر بادا همه...
-
قوطی سرخاب
یکشنبه 3 آبانماه سال 1388 20:05
بده آن قوطی سرخاب مرا رنگ به بی رنگی ی خویش روغن ، تا تازه کنم پژمرده ز دلتنگی خویش بده آن عطر که میشکین سازم گیسوان را و بریزم بر دوش بده آن جامه ی تنگم که مسان تنگ گیرند مرا در آغوش بده آن تور که عریانی را در خمش جلوه دو چندان بخشم هوس انگیزی و آشوبگری به سر و سینه و پستان بخشم بده آن جام که سرمست شوم خنی خود خنده...
-
جام لبانم
شنبه 2 آبانماه سال 1388 18:45
ترا افسون چشمانم ز ره برده ست و می دانم چرا بیهوده می گویی، دل چون آهنی دارم نمی دانی، نمی دانی، که من جز چشم افسونگر در این جام لبانم، بادۀ مرد افکنی دارم چرا بیهوده می کوشی که بگریزی ز آغوشم از این سوزنده تر هرگز نخواهی یافت آغوشی نمی ترسی، نمی ترسی، که بنویسند نامت را به سنگ تیرۀ گوری، شب غمناک خاموشی بیا دنیا نمی...
-
دزد عشق
جمعه 1 آبانماه سال 1388 15:25
دزد عشقم من و دیشـب ره دلـها زده ام مجرم عشقم و در محمکه حـاشـا زده ام از چه در عشق تو ام شهره و انگشت نما؟ من که حرف دل خود را به تو تـنـها زده ام بر نفس آرمت از بوسـه گر افـتی ز نــفس کـــــــه ره قـــافــلــه ابــن مسیحا زده ام سوخت از بسـکه ز غــم بـال و پر نـوروزی خــیـمـه و خـانـه و خرگاه به صحرا زده ام
-
ای شعله ی حزین
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 22:51
ای شعله ی حزین ای عشق آتشین ای درد واپسین این شور تست یا که جنون سرشکها یا شعر من که میدهدم سوز جاودان دیگر نبویمش شبها نجویمش رازی نگویمش تا در فراق و ناله و درد و شکنجه ها آهسته طی کنم ره خاموش رفتگان پهلوی کهسار در پای آبشار بر روی سبزه زار بر پا شود قیامت بوس و کنارها اما ز ما گسسته بود عمر ها عنان شاید که سالها...
-
عاشقم
سهشنبه 28 مهرماه سال 1388 23:03
عاشق شده ام گواهم اینست درد دل بی پناهم اینست جز درد نروید از گل من من باغ غمم گیاهم اینست شد موی سرم برنگ کافور پایان شب سیاهم اینست با مرگ همیشه در ستیزم در زنده دلی گواهم اینست بارد به ره وفا اگر تیر وا پس نروم که راهم اینست جوشد سر، خون بدل زند موج من بحر غمم رفاهم اینست ابوالقاسم لاهوتی
-
دل گرمسوز
یکشنبه 26 مهرماه سال 1388 19:21
تو دانی تو، زچه جوهر آفریدی، دل داغدار ما را که هزاران لاله پوشد، پس ازین مزار ما را چه کنم جز این که گویم، بنگر به لطف بنگر دل گرمسوز ما را، رخ شرمسار ما را ز سرشک نم فشاندم، به بنفشه زار دوری که زبوته ها بچینی، گل انتظار ما را چو نسیم آشنایی، ز کدام سو وزیدی تو که بیقرار کردی، همه لاله زار ما را منم آن شکسته سازی،...
-
خورشید
شنبه 25 مهرماه سال 1388 21:01
پیدا شد و پیدا شد، گمگشته ی ما امشب می چرخم و میرقصم، با باد صبا امشب یک روز نشد با ما، این چرخ فلک همراه گویی من و دل هستیم، مهمان خدا امشب دیوانه دل مسکین، باور نکند این بخت حق دارد اگر گوید، صد چون و چرا امشب در کلبه ی ما خورشید، مهمان شده باز امروز در محفل ما مهتاب، افشانده صفا امشب
-
غافل از سرانجام
چهارشنبه 22 مهرماه سال 1388 11:10
ساقیا مرا دریاب،پر کن از وفا جامم مستم امشب از غم ها، می نخورده بد نامم توبه ام مده زاهد، دیگر از می و مستی فارغ از حسابم کن، غافل از سر انجامم شاید عمر این مستی، چون وفای او باشد ساغرم تُهی ماند، بشکند فلک جامم من ز بیم رسوایی، گریه میکنم در دل میکشد مرا آخر، خنده های آرامم
-
غنچه های سفید
دوشنبه 20 مهرماه سال 1388 22:55
بگو که گل نفرستد کسی به خانه ی من که از نــژاد تـو پر کرده آشــیانه ی مــن چو شبنمی که چکد از غنچه های سفید ببین به دیدۀ خود اشک دانه دانه ی من ز برگ و بال کس ار شوق زندگی خیزد بیا و بال و پر افشان دمی بــه لانه ی من
-
بهار می آید
یکشنبه 19 مهرماه سال 1388 23:10
اگر بهار بیاید ، ترانه ها خواهم خواند ترانه های خوش شهر و عاشقانه خواهم خواند به گهوارۀ آغوش من چو آیی تو بگوش خاطر تو من ، فسانه ها خواهم خواند گشوده لانه ی عشق و فشانده دانه ی مهر ترا پرندۀ غمگین به آشیانه خواهم خواند
-
گل به تو
شنبه 18 مهرماه سال 1388 22:58
از جهان بی رخ او صرف نظر می کنم بلبل و گل را همگی خاک بسر می کنم خوش نیم دوری او کرده مرا خون جگر زان همی ناله به هر کوه و کمر می کنم رنج من، غصه ی من هیچ مگر عاقبت ناله سان بر دل سنگ تو اثر می کنم گل به تو، لاله به تو، سرو به تو، ناز ادا بهر تو من وصف چمن این همه سر می کنم
-
در خونهای امروز
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1388 22:26
از ناز چه می خندی ، بر دیده که می گرید ؟ این دیده زمانی نیز خندیده ، که می گرید چون دیده ترا سر مست ، از باده اغیاری در خون خود از غیرت ، غلطیده که می گرید تنها نه از این مردم ، صد روی و ریا دیده از مردمک خود هم ، بد دیده که می گرید لب نیک و بد دنیا ، نا خوانده که می خندد چشم آخر هر کاری پاییده که می گرید صد داغ نهان...
-
درماه در ستاره
دوشنبه 13 مهرماه سال 1388 17:15
هرشب هوای کوچه دلدار میکنم دل را تسلی از در و دیوار میکنم از بسکه با خیال وی آغشه میشوم هر ذره را خیال سپیدار میکنم با جفت کفتر نه ی پر چال بام شان از دور دور قصه ی بسیار میکنم آنجا برای دفع گمان بد کسان تمثیل نقش مردم هوشیار میکنم نذرانه ی مراد همه سیم و زر بود من نان گرم نذر رخ یار میکنم درماه، در ستاره ی شام و غروب...
-
ستاره
یکشنبه 12 مهرماه سال 1388 16:03
اگر این آسمان ستاره نداشت چشم خود را ستاره می کردم تا بیاویزد از بر و دوشم اشک را گوشواره می کردم در چمن لاله گر نمی خندید از شفق برگ لاله می چیدم با هزاران شقایق وحشی گرد چشمت پیاله می کردم
-
همسفر
چهارشنبه 8 مهرماه سال 1388 20:05
هر جا که سفر کردم، تو همسفرم بودی وز هر طرفی رفتم، تو راهبرم بودی با هر که سخن گفتم، پاسخ ز تو بشنفتم بر هر که نظر کردم، تو در نظرم بودی هر شب که قمر تابید، هر صبح که سر زد شمس در گردش روز و شب، شمس و قمرم بودی در صبحدم عشرت، همدوش تو میرفتم در شامگه ی غربت، بالین سرم بودی در خندۀ من چون ناز، در کنج لبم خفتی در گریه ی...
-
به پا خیزید
دوشنبه 6 مهرماه سال 1388 20:27
ای صبح ها به پا خیزید که شب از شرم سحر بیدار می رود دیر آمدم ای رفته اما می نویسم که آب و آفتاب خار زار می رود شکار مرا بوسه ای زن مرا نه چون تو شکارچی است روی سنگ قبرم نوشتم آزاده زیستن لحظه ای کافی است زمین از آن ماست فراز ما در تاریخ بلند من در کجا هستم ، در خاکی می شویم آسمانم را از بند شعرم ، شعارم ، جودم مال من...
-
آزادی
شنبه 4 مهرماه سال 1388 20:43
درشت و هر چه درشت خشن تر از نگه زخم دوز همشهری گرفته تر ز دل آفتابخانه قرن (جهنم من و تو) به برگ برگ کتاب سواد آموزی به لوحه لوحه مشق به برج برج جفا کاخهای سرخ و سفید به تخته تخته زندانهای روی زمین به روی نان و به سرپوش شیشه های شراب به کنج کنج صلیب مسیح فراز منبر و پیشانی بت بودا به واضح و خوانا درشت و هر چه درشت به...
-
سروری تازه می خواهم
یکشنبه 29 شهریورماه سال 1388 18:53
برلبانم غنچه لبخند، پژمرده است نغمه ام دلگیر و افسرده است نه سرودی، نه سروری نه هم آوازی، نه شوری زندگی گوئی ز دنیا رخت بربسته است یا که خاک مرده روی شهر پاشیده است این چه آئینی است، چه قانونی است، چه تدبیری است من از این آرامش سنگین و صامت، عاصیم دیگر من از آهنگ یکسان و مکرر، عاصیم دیگر من سروری تازه می خواهم جنبشی،...
-
Early Scare
شنبه 28 شهریورماه سال 1388 21:19
Let’s terrorize baby. Make him think he's in a cradle in a tree top, swinging in the wind. Hanging from a brittle bough ready to break, moments from falling to the ground, cradle and all.
-
رویش سبز
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1388 20:03
امروز به آغازگاه به لحظه ای بنام صفر در باغچه ای که عشق مرا در جاده رویش رویاند رسیدم می خوانم از زندگی که جاده ای بلند که از سبزی رویش آغاز و به سرخی آتش عشق منتهی می گردد شاید هستی آیه ای از جنس تاریکی در عبور ره گذران یا در ریسمانی به بلندای ادراک یا به وسعت عشق در خانه کوچک سهم من از زندگی در چیست سهم من آبی بودن...
-
never back
یکشنبه 22 شهریورماه سال 1388 20:07
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA People say the world is round But I say look at music sound “Time just go and never back” We be here or under ground Friends and friendship Remind Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA From human living in bound royesh
-
گوهر رمیده
شنبه 21 شهریورماه سال 1388 23:25
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA کامی نرانده ایم و دل از دست داده ایم گمراه سر بر سینه صحرا نهاده ایم چون گوهر رمیده به درگاه ساحلیم در حسرت نوازش دستی فتاده ایم محروم از نیاز رفقیان شب نشین چون شمع مرده یی به مزاری فتاده ایم در انتظار گرمی اندام همدمی آغوش را به عجز و تمنا گشاده ایم
-
خامش
جمعه 20 شهریورماه سال 1388 14:14
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 لقمه و نکته ست کامل را حلال تونه ای کامل، مخور، می باش لال کودک اول چون بزاید شیرنوش مدّتی خامش بود او جمله گوش چون تو گوشی، او زبان، نی جنس تو گوشها را حق بفرمود اَنصتوا ور نباشد گوش و تی تی می کند خویشتن را گنگ گیتی می کند کرّ اصلی کش نبد ز...
-
کودکی ها
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1388 16:45
کودکی هایم اتاقی ساده بود قصه ای ، دور ِ اجاقی ساده بود شب که می شد نقشها جان می گرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود می شدم پروانه ، خوابم می پرید خوابهایم اتفاقی ساده بود زندگی دستی پر از پوچی نبود بازی ما جفت و طاقی ساده بود قهر می کردم به شوق آشتی عشق هایم اشتیاقی ساده بود ساده بودن عادتی مشکل نبود سختی نان بود و باقی...
-
moon
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 00:47
Pale is on white waves. The moon on the water is- Colorful and round. royesh
-
silence of sound
یکشنبه 15 شهریورماه سال 1388 23:41
The silence of sound, The silence of a deep peace of round Breakable; but derivable, Happy-hapless; but pressed-prose less, Most long to steal away long Like eyes roam room, wrong Or like a music finds the minds If only woods wind before song royesh
-
امروز من
شنبه 14 شهریورماه سال 1388 17:16
خیال من یقین من جناب کفر و دین من بهشت هفتمین من دیار نازنین من کوه و کمر غلام شام چه آفتاب و آتشی قیامت قیام شام چه مردمان سرکشی شهادت و مراد را به گوش سنگ سنگ خود چه سخت نعره میزند گلوی سر زمین من به خانه خانه رستمی به خانه خانه آرشی برای روز امتحان دلاوری کمان کشی چه سر فراز ملتی چه سر بلند مردمی که خاک راهشان شود...
-
دیده
سهشنبه 30 تیرماه سال 1388 10:55
دنیا پُر از زشتی است ، و زشتی کم ندارد ، زشتیهایِ آن خیلی بیشتر بود اگر دیده بر آنها بسته بودیم ... فروغ فرخزاد
-
ای عقل
یکشنبه 28 تیرماه سال 1388 16:40
خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را دامی نهاده ام خوش آن قبله نظر را دیوار گوش دارد آهسته تر سخن گو ای عقل بام بررو ای دل بگیر در را اعدا که در کمینند در غصه همینند چون بشنوند چیزی گویند همدگر را گر ذره ها نهانند خصمان و دشمنانند در قعر چه سخن گو خلوت گزین سحر را ای جان چه جای دشمن روزی خیال دشمن در خانه دلم شد از بهر...