گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

باور کن


تو مرا خوار مکن، یار مرا با و ر کُن
مثل اندوه دل زار، مر ا با و ر کُن

نه شبم آه نه مهتاب، مرا باور کرد
تو مگر دیده بیدار ، مرا با و ر کُن

خلق گویند که دیوانه شدم وای به من
لیک گر مستم و هوشیار، مرا باور کُن

شده عمری به سر کوی تو منزل دارم
حُرمت و پاس نگهدار مرا با و ر کن

از در دوست چه ناکام دل آزرده شدم
جان من ، دیده خونبار مرا باور کن

دل دشمن شودم شادچو پامال غمم
داغ نه بر دل اغیار مرا باور کن

ساغر پُر ز می شعر تو بودم ایدوست
تو به ز یبا یی گلزار مرابا و ر کُن

م ساغر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد