گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

خورشید

ثانیه ها برپا خاستند!
این شب، صدای پوسیده ای است،
در ردپاِ چراغِ کنارِ تختِ اطاقم.

به خورشید بگو:
فرزند تو، آتش به استخوان زده است؛
تا طلوع آسمانش، مجنون زمان باشد. 

 

رویش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد