گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

نوا


چون نی به نوا آمد از نغمه یی مستانه 
رندی به طلب بر خواست از گوشه یی میخانه 
از ناله یی نای و نی و از وجد سماع وی 
شد کاری حریفان طی بی ساغر و پیمانه 
چون مست حقیقت شد دم ساز طریقت شد 
و از ساز شریعت کرد بیرون ره افسانه

از بلخ به روم آمد نی رومی و نی بلخی 
و از شهر جنون بر خواست نه مست و نه دیوانه
هر کس به گمان خود او را صفتی بخشید 
یک سلسله دیوانه یک طایفه فرزانه

چون نی به نوا آورد عالم به صدا آورد 
زان همدم این عالم گشت با ناله یی مستانه 
گیتی وطن او شد هر چند که خوانندش 
یک قوم ز ترکستان یک قوم ز فرهانه


کوچه

کوچه ی کوچکی را آرزو دارم

بی دیوار، بی زندان


بادی از شمال نورزدش،

جنوب، نا آرامش نسازد

خنده ی نانش باشد

و

آزادی قلب.


رویش