زیر زنجیر ای مبارز خلق
زور نشکستنی بده تو نشان
در وفا ایستاده باش و از این
دشمنان را به حال بد بنشان
گر تنت را کنند پاره به تیغ
با تبسم تو پاره کن دلشان
فتح با توست از آنکه حق با توست
شعله ی روح را فرو منشان
ابوالقاسم لاهوتی
گل شکفته خواهد شد
یک بهار آزادی
من سرود خواهم خواند
بار بار آزادی
بیرق عزیز عشق
سبز سبز خواهد ماند
در گذرگه آن آتش
در کنار آزادی
هر کجا که افغانِ است
در کنار نام اوست
آفتاب او خونین
یک شعار آزادی
از فراز هندوکش
تا کرانه هرات
می خروشد از هر کس
بی قرار آزادی
کشتند بشر را که سیاست این است
کردند جهان تبه که حکمت این است
در کسوت خیرخواهیی نوع بشر
زادند چه فتنه ها که مهارت این است
استاد خلیل الله خلیلی
های با یک تن اتن کی میشود
این وطن بی ما وطن کی میشود
گر نباشد از تو هم این سرزمین
خانه آباد من کی میشود
بیش ازین دگر مرا مزن میزنی بزن سخن بزن
یک کلید خانه پیش تو یک کلید خانه پیش من
صدای عشق میرسد برای تو برای من
خدا یکیست جان من خدای تو خدای من
سرود سبز همدلی صلای عشق میزند
که تا گلوی تو شوم که تا شوی صدای من
مرا به باغ میکشد ترانه ها یکی یکی
یکی برای دوستی یکی برای زندگی
شگفته باد یاسمن خجسته باد این وطن
ترانه های نسترن یکی به تو یکی به من
یک کنار باغ نسترن یک کنار باغ یاسمن
یک کلید خانه پیش تو یک کلید خانه پیش من
ای یار آن درخت تنومند جنگلی
آنی که باد نه، طوفان نه، سیل نه
عشق بهار، عشق شگفتن به خاک برد
هنگام بهار، عشق شگفتن به خاک برد
هنگام گل به سرزدن از تاج آفتاب
چندان بزرگ مرد
که روزی عزای او
پاییز را بهانه گرفتم گریستم
تا اشک ها حلاوت خواب شهادتش
آشفته نشکند
آن کهنه درد شام غریبان شهر را
آن را که سربلند تر از هر ستاره ماند
آن را که پربهار تر از هر درخت رفت
من عشق را بهانه گرفتم گریستم.