گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

آزادی

قفس خون میشود تا میکشد آواز آزادی
کهستان می تپد تا میکند پرواز آزادی
گلوی بغض سنگ از هیبتش خورشید میزاید
زهی بانگ بلند مشرق اعجاز آزادی
همانگ نماز عشق و عاشورای این مردم
شگفتن را از آتش می شود آغاز آزادی
به روز جان نثاری حین تجلیل از قیام و خون
برقص می آرد اندر، مرگ را بی ساز آزادی
بخون مرده آتش می زند شور نیایش را
به رامش می نشاند شهر را همراز آزادی
چی جام ارغوانی و چی سیمای بنفشینه
زهی گلرنگ آزادی زهی گلباز آزادی
صدایی از تفنگستان مد و سنگ می آید
قیامت کرده در کوه و بیابان باز آزادی
چراغ هفت رنگ استخوان سرزمین من
دیت پیمود آزادی دیت پرداز آزادی
دل نامرد و جاسوس از حضورش تنگ می گردد
چه شیرین محضری دارد به این انداز آزادی 

 

قهار عاصی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد