گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

خوشه چین

بمانم تا بمانم من همین، تنها همین باشم
درو گر نی، همین: در گیسوانت خوشه چین باشم
پگاهی از تنم شبدر درو کن، بره ها خوابند
انار و پونه و پروانه هایت را زمین باشم
تنورت گرم، میترا آمدم.:«...؟» نی نی نمی فاردõ
تو که نان می پزی در دست هایت آستین باشم؟
پدر! این من که دیگر بچه ی خوبی نگردیدم
دعایم کن که یک چیزی برای «نازنین» باشم 

 

نورالعین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد