گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

ای فتنه

گر چه رفتی از برم اما فراموشم مکن
با غمت ای آشنا هر شب هم آغوشم مکن
همچو موج اشک از دریای چشمم پا مکش
در پی خود چون حبابی خانه بر دوشم مکن
در دلم نقش هزاران داغ عشق مرده است
بیش از این در سوگ عشق خود سیه پوشم مکن
ساغر چشم تو سرشار است از مستی و ناز
با خیال نرگست هر شب قدح نوشم مکن
من ز سوز اشتیاق تو سراپا آتشم
باز با توفان بی مهریت خاموشم مکن
جوشد امشب جلوۀ جادوی چشمانت ز جام
با شراب نرگست ای فتنه مدهوشم مکن 

 

فریدون صلاحی (شعله)
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد