گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

لاهوت

ترسم آزاد نسازد ز قفس صیادم
آنقدر تا که رود راهِ چمن از یادم
بس که ماندم به قفس، رنگِ گل از یادم رفت
گرچه با عشق وی از مادرِ گیتی زادم
روز خوبی هم اگر داشته ام یادم نیست
گوییا یکسره از لانه به دام افتادم
بارها دستِ اجل گشت گریبان گیرم
باز هم دامن عشق تو ز کف ننهادم
ز اولین نکته که تعبیر نمودم از عشق
کرد تصدیق به استادیِ من، استادم
گرچه باشد غمِ عالم به دلِ لاهوتی
هیچ کس در غمِ من نیست، از این دلشادم 

 

ابوالقاسم لاهوتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد