اوهوم |
صدا کن مرا.صدای تو خوب است.صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید. سهراب سپهری |
عشق شوری در نــهــاد ما نـهـاد
جـان مــا را در کــف سـودا نــهــاد
گفت و گویی در زبان ما فـــکــند
جست و جویی در درون ما نـــهـاد
داسـتـان دلـبـران آغــاز کــــــرد
آرزویـــی در دل شـــیــــدا نــــهـاد
رمـزی از اسـرار باده کشف کرد
راز مستان جمله بر صـحـرا نـهــاد
قـصـه خـوبـان بنوعی باز گـفت
کـاتـشـی در پـیـر و در بـرنـا نـهــاد
عقل مجنون در کف لیلی سپرد
جـان وامـق در لـب عـذرا نــــهـــاد
بر مثال خویشتن حرفی نوشت
نـام آن حــرف آدم و حـــوا نــهــاد
تـا تـمـاشای جمال خود کـند
نـور خــود در دیـده بــیــنا نـــهــاد
فخرالدین عراقی همدانی
الهی من نمیدانم ، به علم خود تو میدانی
الهی من نمیدانم به علم خود تو میدانی
کس شد گدا ، کس شد ابتر ، کس شد پادشاه یک کشور
کس برابر به خاکستر ، کسی را تاج سلطانی
الهی من نمیدانم ، به علم خود تو میدانی
کس صالح ، کس شد گمراه ، کس شد مجنون سوی صحرا
روند با منزل لیلا ، به یک عالم پریشانی
الهی من نمیدانم ، به علم خود تو میدانی
یکی بیدل ، یکی با دل ، یکی دچار صد مشکل
یکی با پند آب و گل ، دگر مفتون بسمانی
الهی من نمیدانم ، به علم خود تو میدانی
...
دنیا پُر از زشتی است ،
و زشتی کم ندارد ،
زشتیهایِ آن خیلی بیشتر بود
اگر دیده بر آنها بسته بودیم ...
فروغ فرخزاد
میان ماندن و رفتن حکایتی کردیم
مجال ما همه این تنگمایه بود و دریغ
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت.
احمد شاملو