گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

عمر بگذشت

شدم از بسکه سخنور سخن از یادم رفت
عمر بگذشت به غربت، وطن از یادم رفت
بر دلم نیست کنون خواهش گلگشت چمن
آبشار و گل و سرو و سمن از یادم رفت
لاف سربازی که من داشتم آن دور گذشت
یک قلم قصهٔ دار و رسن از یادم رفت
طبع افسرد و شدم پیر، به دل عشق نماند
زلف پرچین شکن بر شکن از یادم رفت
دیده ام تا لب رنگین کسی دوش بخواب
لعل و یاقوت و عقیق یمن از یادم رفت
رفته رفته بسرم عشق تو آورد جنون
کسب و کار و هنر و علم و فن از یادم رفت
گشتم اینرنگ ز عشق تو مجرد به جهان
پدر و مادر و فرزند و زن از یادم رفت
آنقدر از ستم و جور رقیبان دغا
دیدم آسیب که سیب ذقن از یادم رفت
برق رخسار تو از بسکه مرا داد گداز
همچو شمع سحری سوختن از یادم رفت
همچو مجنون بخدا آنقدر عریان گشتم
که ز سودای تو چاک یخن از یادم رفت
یخنم را که کند پاره ز عشقت، که چنان
رفتم از دست که بر سر زدن از یادم رفت
شخص بی درد بُدم منزل من صومعه بود
عشق رو داد ردا و چپن از یادم رفت
عشقری تا که گرفتم پی لیلی روشان

از دویی دور شدم ما و من از یادم رفت


صوفی غلام نبی عشقری

Love

 

 Love me tender,

 Love me sweet,

 Never let me go.

 You have made my life complete,

 And I love you so.

 

 Love me tender,

 Love me true,

 All my dreams fulfilled.

 For my darlin’ I love you,

 And I always will.

 

 Love me tender,

 Love me long,

 Take me to your heart.

 For it’s there that I belong,

 And we’ll never part.

 

 Love me tender,

 Love me dear,

 Tell me you are mine.

 I’ll be yours through all the years,

 Till the end of time.

 

 (when at last my dreams come true

 Darling this I know

 Happiness will follow you

 Everywhere you go)....

ماه من

ماه هم ز ره رسید ولی نارسیده رفت
حرفی نگفته و سخنی ناشنیده رفت
من پیش او دویدم و واپس نکرد روی
از پیش رو چو اشک بدامن چکیده رفت
گویی من و دل از نگهی صید او شدیم
آخر ز دیده همچو غزالی رمیده رفت
چون ابر رحمت آمد و چون برق فتنه رفت
دامن کشان بیامد و دامن کشیده رفت