در جهان گشتم، گل بی خار نیست
هرکجا یاریست، بی اغیار نیست
بهر مجنون استراحت تهمت است
در بیابان سایهٔ دیوار نیست
آدمی با عقل و دانش آدم است
شخصیت با جامه و دستار نیست
شش جهت پر باشد از صنع خدا
دیدۀ ما قابل دیدار نیست
بازوی حیدر بباید در مصاف
دست هرکس باب ذوالفقار نیست
روز جنده عشقری حاضر چراست
گر به امر شه علمبردار نیست؟
صوفی غلام نبی عشقری