بیا ای دل که راه خویش گیرم
ره شهری دگر در پیش گیریم
بیا ای دل که منزل در نوردیم
به زیر چنبر دیگر بگردیم
گرفته خاطر استم بی نهایت
بیا ای دل رویم از این ولایت
زحال خویش با دشتی بموییم
زدرد خویش با کوهی بگوییم
نماز غصه با سروی گزاریم
صدای غم به دریایی سپاریم
قهار عاصی