آزادی!
شعری برای گریه
سرودی برای رقص
شهری برای حادثه
کوهی برای جنگ
آهی برای حوصله
طبلی برای خشم
آزادی!
خونی برای باغ
صدایی برای دشت
نامی همیشه در غل و زنجیر
زیبایی مدام در آتشی
تا نام ازش بلند کنی بسته می شوی
کفری میان عادت و ایمان
آن گونه
بی دریغ و ریا
و آنچنان سترگ
کاندر کنایتی
باری اگر گل سرخ و قد یار
با شوق استعاره اش بکنی
کشته می شوی
آزادی!
همزاد تاک
همسفر مست نیمه شب
فتوای بی ملامتی سربدارها
نقش لوای سبز علی
پرچم حسین
شهنامه ی برادری خون و اعتماد
گَردان فعل مستمر سر زمین من
آزادی!
پیوندی از جوان شدن و عشق در بهار
ترکیبی از ستاره و مه در ضمیر من
نیمی سکوت نیم صدا نام کوته ای
از عشق از ترنم بی باز گشت رود
آزادی!
با مزار مرگ های سرافراز
دکان عشق های طلایی
قرآن مختصر
تنها ترین سرود
از دستیاب دهکده ی بی دفاع من
چیزی برای گفتن هر چیز دیگری
چیزی به جای گفتن هر چیز دیگری
راه یگانه ی که به خورشید می رسد
آزادی!
قهار عاصی