گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

بدرید خرقه

ای صوفیان عشق بدرید خرقه ها
صد جامه ضرب کرد گل از لذت صبا
کز یار دور ماند و گرفتار خار شد
زین هر دو درد رست گل از امر ایتیا
از غیب رو نمود صلایی زد و برفت
کاین راه کوته ست گرت نیست پا روا
من هم خموش کردم و رفتم عقیب گل
از من سلام و خدمت ریحان و لاله را
دل از سخن پر آمد و امکان گفت نیست
ای جان صوفیان بگشا لب به ماجرا
زان حال ها بگو که هنوز آن نیامده ست
چون خوی صوفیان نبود ذکر مامضی 

 

مولانا جلال الدین بلخی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد