برو جایی که کر و فر نباشد
در آنجا از تو بالاتر نباشد
ز عطاران بجو مشک ختن را
به هر جا عنبر و زعفر نباشد
ز صنف عاشقان نشماری او را
که رنگش زرد و چشمش تر نباشد
بلا گردیده یکسر خلق عالم
سپند امروز در مجمر نباشد
مثال توت ریزد جیلک من
اگر در زیر آن استر نباشد
غم پشک عشقری در خاطرم نیست
که نامم ثبت در دفتر نباشد
عشقری