وقتی که دوست داشتنت زیباست
مثل خیال آبی نیلوفر
در باغ باژگونه تالاب
و مثل جشن سرخ شقایقها
در بامداد روشن
وقتی که میخوانند
مرغان لابزی
آواز رودها را
آنگاه می بینم
بیدار خواب شادی دیدار
گیسوی باد را که پریشان است
و مرگ عاشقانه ماهی ها را
در چشمه های بارانی ...
هر روز عصر ها
وقت طلوع ساعت دیواری
و ازدحام مردم مبهوت
گم میشوم در آن سوی تاریکی
در سایه بلند خیابانها گم میشوم
که باز ببینم
بیدار خواب شادی دیار
آن لحظه های روشن زیبا را
وقتی که دوست داشتنت زیباست
مثل خیال آبی نیلوفر ...
م.آزاد