مبارکباد عیدت ای پریزاد
مرا قربان خود کن می شوم شاد
اگر صد سال بعد آیی به خاکم
برویم از زمین چون سرو آزاد
شوم گردی و دامان تو گیرم
اگر خاکم دهی صدبار برباد
رسد تیر نگاهت بر دل من
اگر پنهان شوم در بین فولاد
به غربت جان شیرینم بر آمد
گذارم در وطن دیگر نیفتاد
شده پوسیده گرچه استخوانش
هنوزت می نماید عشقری یاد
غلام نبی عشقری