گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

لبخند من

زندانی برای انسان وجود ندارد
نمی توانند بر بندم کشند
این جهان زنجیری
برایم کوچک و غریب است
چه کسی لبخند را از من می گیرد؟
و چه کسی بر صدایم دیوار می کشد؟

 

 میگل ارناندس