گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

گرم و زنده

در کویر خشک دلم کبوتری بزرگ آشیان گزیده است.

رخ خیال

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی بتو مشغول و تو غایب ز میانه

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که ترا میطلبم خانه به خانه

من یار طلب کردم و او جلوه گه یار

او خانه همی جوید و من صاحب خانه

مقصود من از کعبه و بتخانه توئی تو

مقصود توئی کعبه و بتخانه بهانه

یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

دیوانه نیم من که روم خانه بخانه

هر کس بزبانی صفت حد تو گوید

مطرب بغزلخوانی و بلبل به ترانه

تقصیر خیالی بامید کرم تست

یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

 

خیالی بخارائی